چهل کوزه
خان بزرگ چهل کوزه ارزشمند و باستانی داشت انتیک بودند قدمت هزارساله با طرح های خاص و ارزشمند
خان بزرگ فوت کرد بدون آنکه بتواند ارزش حقیقی کوزه هارو به تنها فرزندش بیاموزد فرزندش در آن کوزه ها شراب و سرکه و... نگه می داشت.
یک شب در بد مستی از اسب افتاد و جان داد.
نوه ی یکساله اش حال وارث کوزه های گرانقیمت شده بود بی اطلاع از گنج پنهان در انبار خانه اش در فقر زیست.
به خاطر دید منفی مادرش نسبت به کوزه ها که آغشته به شرابی نجس بودند که ازقضا نحسم بودند که جان شوهرش را هم ستانده بودند. تعدادی از کوزه ها را شکست. همسایه ها که ارزش این کوزه ها را می دانستند در گرفتن این کوزه های ذیقیمت رقابت شدیدی می کردند.
حال که نوه بزرگ شده فقط هفت کوزه برایش مانده است. تعدادی از همسایه ها انها را تزئین کرده اند رنگ کرده اند تغییر داده اند
چگونه باید این کوزه هارا جمع کند چگونه این ثروت دوباره به خزانه بر می گردد